کد مطلب:140269 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

رسیدن موکب همایونی به منزل زباله و آنچه در آن مکان واقع شد
مرحوم مفید در ارشاد می فرماید:

امام علیه السلام وقتی عازم خروج از ثعلبیه شدند به جوانان و غلامان فرمودند از این مكان آب زیادی بردارید اهل اردو هم سیراب آب خوردند و هم ظرف ها و مشگ ها را از آب پر كرده و سپس از آن مكان كوچ نموده همه جا می آمدند تا به منزل زباله رسیدند و هنوز نیاسوده بودند كه خبر شهادت عبدالله یقطر را به سمع مبارك امام علیه السلام رساندند و محضر آن سرور عرضه داشتند كه وی پس از گرفتار شدن بدست دژخیمان ابن زیاد مخذول وی را به نزد آن ناپاك برده و او ابتداء فرمان داد وی را مثله كرده و سپس گردن بزنند این خبر وحشت اثر سبب شد در این منزل نیز مجلس عزا و سوگ به پا شود و تمام جوانان و اصحاب برای آن مظلوم گریستند.

و نیز در همین منزل به گفته صاحب روضة الصفا كاغذ و نامه ای از جانب عمر بن سعد بنا به درخواست جناب مسلم بن عقیل سلام الله علیه از او به حضرت رسید و در آن نامه تمام جزئیات واقعه هولناك شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه و عبدالله یقطر درج شده بود.

پس از آنكه امام علیه السلام نامه را خواندند در محضر اصحاب خطبه ای بدین مضمون خواندند:

به گفته ابومخنف ابتداء حضرت حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بعد به نعت


حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله پرداخته و سپس فرمودند:

ایها الناس انا جمعتكم علی ان العراق لی و قد جائنی بخبر فظیع من امر مسلم بن عقیل و هانی بن عروة و قد خذلنا و شیعتنا.

ای مردم من شما را جمع كردم و شما همراه من شدید به امید آنكه عراق با من است و اكنون خبر وحشت اثری از حال مسلم و هانی به من رسید، آگاه باشید ما و شیعیان ما در كوفه مخذولند.

سپس فرمود:

من كان یصبر علی حر الاسنة و حد السیوف و الا فلینصرف فلیس من امری شیئا پس هر كدام از شما طاقت چشیدن حرارت تیر و تیزی شمشیر را دارید بیائید و هر كدام كه چنین طاقتی ندارید برگردید كه كار من به جائی نمی رسد.

بعد از سخنان حضرت آنانكه به امید رسیدن به حطام دنیوی و احراز پست و مقام و آباد كردن امر دنیا به دور آن جناب جمع شده بودند از رسیدن به آمال و آرزوهای خود مأیوس شده لذا جعلوا یتفرقون یمینا و شمالا فی الاودیة از میان خیمه ها بیرون آمده بار و بنه خود را برداشته به سمت راست و چپ بیابان زده و متفرق شدند و باقی نماند برای آن حضرت مگر اهل بیت آن سرور و آنانكه صرفا برای یاری امام واجب الطاعه همراه آن جناب آمده بودند، باری پس از رفتن اغیار و باقی ماندن اخیار چون اصحاب و یاران غربت و تنهائی آن امام مظلوم را مشاهده كردند شهادت جناب مسلم بن عقیل را بهانه كرده شروع كردند به زارزار گریستن و چنان گریه جانسوزی در اردوی كیوان شكوه آغاز شد كه هر دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می داد.

راوی می گوید:

زمین سراپرده از صدای ناله بلرزه درآمد، اشگ از هر طرف مثل سیل جاری گشت.